لارنس لاول احزاب سیاسی را بر اساس عقاید و گرایش های عقیدتی آنها به صورت ٤ بخش تقسیم بندی نموده است:
١- لیبرال ها : آنهایی هستند که در قسمت اعتدالیون قرار گرفته ، موافق تغییر و تحول اوضاع بوده و همچنین از وضع موجود نیز راضی هستند ، از لحاظ گرایش عقیدتی احزاب ، در طبقه ((لیبرال)) قرار میگیرند.
٢- محافظه کاران : آنهایی هستند که در قسمت اعتدالیون قرار گرفته ، از وضع موجود راضی بوده و همچنین مخالف تغییر و تحول اوضاع هستند.
٣- مرتجعین : گروهی هستند که در قسمت افراطیون قرار گرفته ، از وضع موجود ناراضی بوده و همچنین مخالف تغییر و تحول اوضاع هستند. گروه مرتجعین ، انسان هایی ناراضی ، بی منطق و صاحب تفکرات سنتی و سخت هستند.
٤- رادیکال ها : گروهی هستند که در قسمت افراطیون قرار گرفته ، از وضع موجود راضی نبوده و همچنین موافق تغییر و تحول اوضاع هستند. بطور کلی رادیکال در لغت به معنای ریشه ، بنیان و اساس است و گروههایی که به زعم خود به دنبال تغییرات ریشه ای ، اساسی و افراطی هستند را میتوان در این راستا قرار داد.
در جامعه با ثبات ، مرتجعین و رادیکال ها در اقلیت بوده و عقاید آنها جایی در تصمیمات اجتماعی ندارد و بر عکس در چنین جوامعی ، محافظه کاران و لیبرال ها در اکثریت می باشند.
ایالات متحده آمریکا با سیاست دو حزبی ، سعی دارد نوعی دیکتاتوری گروهی را در پس پرده خط دهی کند و با سرگرم نمودن مردم آمریکا ، آنها را در یکی دو حزب دمکرات یا جمهوریخواه به کنترل خویش درآورد! بازیگران شورای خدمات راهبردی آمریکا در پشت پرده ، با به جریان انداختن توپ بازی بین این دو حزب ، فرصت تنفس عقاید گروههای دیگر را از آنها گرفته اند و زندگی سیاسی مردم آمریکا را در میان دو حزب به تمسخر گرفته و سعی دارند با ادامه این بازی خسته کننده ، مردم آمریکا را به سمت زندگی ماشینی و روزمره ثابت ، همچنان تحت استعمار خویش قرار داده و با عوض نمودن افراد مختلف در ارکان بازی روزمره شان ، سیاست دموکراتیک را تبیین کنند!
نبود فضای تنفس برای عقاید غیر از این دو حزب استعمارگر ، موجب شده است که زندگی اجتماعی و سیاسی مردم به عنوان مستعمره مصادره شده سیاستگذاران در حال تغییر باشد بطوری که قاب و ماهیت های یکسانی را با چرخش افراد مختلف به نمایش میگذارند و هر بار برای دادن سهم های سیاسی ، افراد دست آموز خود را با تغییر قیافه های مختلف به مردم معرفی کرده و به ایجاد رقابت ((صرفاً شکلی )) یا قیافه ای ، سوت بازی را مینوازند و مردم آمریکا را با این بهانه ها ، سرگرم و دلخوش میکنند! استعمار نوین دو موتوره آمریکا ، برای مردم خود ، جز یکنواختی و تنگی نفس کرونایی ثابت ، رهاورد دیگری ندارد!
افشین نجفقلی دوست - کارشناس ارشد مدیریت دولتی - فروردین ١٣٩٩ هجری شمسی
با توجه به مطالعات فرایند شناسی دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا چنین نتیجه گیری میشود که اولا اختلافات انتخاباتی این دو حزب ، ساختگی بوده و دروغ است! چنانچه بر اساس آنچه که از فرایند عملیاتی دو حزب حاصل میشود این دو حزب دارای سیاست مشترک و توافقات بعمل آمده برای سپرده سازی قدرت فیمابین خودشان در حال بازی کردن توافقی یک روز برد و یک روز باخت را به عنوان عوامفریبی برای مردم تصویر سازی کرده اند تا در پناه آن با اخذ آرائ مردم به دیکتاتوری اقلیت دست پیدا کنند و با برنامه ریزی حساب شده و منافع جویانه به نفع خود ، برای شهروندان آمریکایی نیز منافع یکنواخت فاقد توسعه یابی رقم بزنند!
در این میان بازی کردن سناریوی طولانی مدت یک روز برنده و یک روز بازنده و چرخش قدرت در بین فقط این دو حزب مبین سیاست های دیکتاتوری دو گروه اقلیت با نام مصنوعی اکثریت میباشد که موجب ایجاد زندگی یکنواخت و تکراری از لحاظ ساختاری را برای مردم آمریکا منجر شده اند!
همچنین دو حزب یاد شده توسط بررسی های استراتژیک مرکز خدمات شورای راهبردی مشترکی که دارند پیش بینی نموده اند که در آینده ای نزدیک ، ایالات متحده آمریکا بالاجبار از هم باید جدا شوند و لذا این دو حزب برای آن زمان نیز پیش بینی نموده اند که قدرت سیاسی را در بین خودشان تقسیم نموده و همانند سالهای زمان قبل ، بعنوان قدرتهای مالی و سیاسی بر ایالات تقسیم شده حکومت کنند و رقیب مالی و سیاسی برای آنها در آمریکا متصور نباشد!
ضمن آنکه برای حفظ حاکمیت بر دولتها و ملتهای کشورهای دیگر با هدف چپاول همه جانبه و باج خواهی تنها کشوری را که مانع کار خود قلمداد میکنند جمهوری اسلامی ایران است!
کشور ایران با اتخاذ سیاست دستیابی به زیرساخت های علمی و عملیاتی از جمله انرژی هسته ای و نانو و ساخت موشکهای دفاعی و تحقیقاتی با تکیه بر انتقال دانش فنی اصیل با نظارت علمی دانشمندان داخلی توانسته است از سیاست های توقف آمیز دولتهای دیکتاتور آمریکا عبور کند و در حال حاضر با عنایت به شلیک آخرین امتیازات دولتهای آمریکا به سوی ایران که از جمله تحریم همه جانبه آن میباشد در حال امتحان کردن آخرین شانس توقف دادن ایران را میباشد تا شاید بتواند به براندازی جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کند و از نوع فشار ناجوانمردانه ای که علیه ایران استفاده میکند به وضوح نشان داده است که دولتهای دیکتاتور آمریکا در انتهای خط رسیده اند و در وقت اضافی میخواهند با پنالتی زدن ، اوضاع را به نفع خود تمام کنند. این دولتهای دیکتاتور برای آمریکای تجزیه شده در آینده ، ایران منسجم و قدرتمند را نمیپسندند و آن را برای حاکمیت خود بر دنیا رقیب غالب محسوب میکنند.
ایران اسلامی با رهبری با تدبیر و علمی امام خامنه ای به نقاط اوج خود رسیده است و این موضوع برای دولتهای دیکتاتور آمریکا قابل تحمل نیست!
والعاقبة للمتقین
افشین نجفقلی دوست کارشناس ارشد مدیریت
پنجم آبان ماه ١٣٩٧ هجری شمسی
١- واسطه :
هر واسطه ای بین تولید کننده تهاجمات و افراد مورد هدف این حملات که همان نسل فعال جامعه هدف به شمار میرود به عنوان یک عامل تسهیل کننده در روند انتقال تهاجمات در بین افکار عمومی و اثر بخش کردن آن ، وجود دارد که بدون این طیف تولید کننده حملات در کار خویش قادر به استمرار بخشیدن به عملیات های خود نخواهد بود.
شناسایی سرشاخه های اصلی و کلیدی این عوامل ، کمک شایانی به پیشرفت عملیاتی مقابله با تهاجمات روانی در سطح گسترده خواهد کرد.
٢- عامل :
واسطه های تسهیل کننده و استمرار بخش عملیات روانی دشمن به توسط تمایزات خط دهی شده از طرف تولید کننده سعی میکند ابهامات واقعیات را افزایش داده و با ایجاد سوالات متعدد ، حقایق موجود را وارونه و غیر واقعی برای افکار عمومی جلوه دهد و تحریک بیش از پیش آنان را در توضیح خواهی ، از مسئولان را باعث شود.
٣- تقسیم وظایف عمده :
مجری ثانویه یا تسهیل کننده ، با عملیات هماهنگ با تولید کننده اصلی یعنی دشمن ، اقدام به تقسیم وظایف به قسمت های ریزتر جهت خودجوش جلوه دادن تحرکات حاصل از عملیات تهاجمات روانی اقدام مینماید و هدف دوم از انجام این روش پنهان کاری رد پاهای (دشمن مهاجم) و عامل اصلی و حقیقی و پشت پرده تهاجمات میباشد.
٤- توزیع کننده وظایف :
عناوین و اسامی ساختگی داخلی با نوعی خزیدن نرم و غیر محسوس در میان بازیگران به بازی گرفته شده ، نظرات سازماندهی شده خود را جهت موثرتر کردن به اصطلاح اهداف اصلاح طلبانه و حفظ ایمنی و مراقبت مختلف کاری خویش ، به افکار عمومی هدف منتقل نموده و عملیاتی مینماید.
نقل از کتاب بحران شایع ( راهکارهای استراتژیک مقابله با جنگ روانی و توسعه امنیت اجتماعی) تهران - انتشارات تینای طهرانی ١٣٩٤ هجری شمسی - ٢٠١٦ میلادی- مولف : افشین نجفقلی دوست کارشناس ارشد مدیریت
سیاستمداران ایالات متحده آمریکا از زمان بنیان گذاری پرچم های مستقل برای ایالات آمریکا ، و هدف گذاری این حرکت برای ماموریت سازی روند رو به نزول اقتصاد آتی آمریکا که چاره ای جز تجزیه ایالاتش را در پی خود خواهد داشت به طراحی استراتژی عقب گرد راهبردی و تدریجی خود مبادرت نموده اند تا شاید بتوانند در اجرای آخرین چاره خود ، شوک وارده را بصورت تدریجی مدیریت کنند و شاهد آوار کمتری در زلزله تجزیه شدن ایالات ، باشند!
اما چرا چاره نهایی را در اولین گام سیاست گذاری بکارگیری نکرده اند؟!!
پاسخ واضح است و آن این که چندین سیاست زدایی محور گرایانه را در دستور کار تامین منافع و برقراری نوعی موازنه قدرت را در خاورمیانه داشتند و دارند! آغاز بحران توسط رویداد ١١ ستامبر و ورود نظامی به حوزه برخی کشورها با هدف ارتقائ تجارت نفتی برای بازسازی اقتصاد ورشکسته خود و راه اندازی تجارتخانه های اسلحه فروشی و ناامنی فزاینده در خاورمیانه برای تداوم سیاست تضعیف سازی کشورها و ایجاد نوعی اشتغال فکری برای مهار فکری هیات های اندیشه ورز و سرازیر نمودن دلارهای نفتی و اسلحه فروشی به طرف آمریکا در نهایت اتفاقات امروزه جهان سیاست را نتیجه داد تا با هدف گذاری آخرین گلوله اقتصادی به شریان اقتصادی کشور مطرح و
هسته ای ، نبوغ آینده جهان را به صورتی خود میخواهد تشکیل بدهد که البته ایران با حرکت رو به جلو در فن آوری هسته ای ، قدم هایی را از آمریکا ربوده و سیاستمداران آمریکایی را در آشکارسازی ضعف خود و اتخاذ مذبوحانه ترین روشها به توسط تحریم مایحتاج و کالاهای مصرفی و دارویی و ... به دنیا معرفی کند که سیاست آمریکا فقط تامین منافع و تضعیف ملتهای مطرح در پیشرفت برای ایام و دوران یکه تازی خود پس از تجزیه شدن ایالاتش میباشد تا قدرت خود را حفظ نموده و چپاول را در دستور کاری خودش داشته باشد!؟
اما در این مسیر جز بیماری روحی و روانی را به ملت آمریکا به بار نخواهد آورد و آنها را در افکار آلوده و غیر انسانی و درآمد های حاصل از آن غرق نموده و به سوی رکود فزاینده خواهد کشاند!
والعاقبة للمتقین